پُستچی دَر می زند…

1403/07/16

6

17

پُستچی دَر می زند…

رادیو اِسموک
اپیزود چهارم : پُستچی دَر می زند…

پُستچی دَر می زند...
پُستچی دَر می زند…

خودت را درچمدانی ریختی
و
با قطاری خالی از من رفتی.

از تمام قطار های دنیا
که رفتن را،
و تمام چمدان هایی
که بستن را،
بلدند؛

بیزارم!

حالا بعد از سال ها

از پشت دریا ها
نامه هایت به دستم میرسد
برگه های سفیدی که اشک های چشم تو روی ان ها چروک پیری انداخته
و خودت خوب میدانی هرگز جوابت در در نامه نمی دهم….
چون من از نژادی هستم که فقط با زبان دود سخن میگوید.